محل تبلیغات شما

عقاب طلایی



به نام قدرت مطلق الله

جلسه ششم، از دور پانزدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی ویژه همسفران 

نمایندگی میرداماد با دستور جلسه"وادی اول و تأثیر آن روی من"در تاریخ 98/07/08

با استادی  همسفر خانم پریساو نگهبانی همسفر خانم سمیرا و 

دبیری همسفر خانم لیلا راس ساعت 15 آغاز به کار نمود.

تفکر یک حرکت ذهنی یا درونی است ،از یک مبدا معلوم به یک مقصد معلوم یا از یک معلوم به یک مجهول و هر کاری که ما می خواهیم انجام بدهیم ،یک ساختار تلقی می شود



به نام قدرت مطلق الله

جلسه سوم، از دور چهاردهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی ویژه همسفران نمایندگی 

میرداماد با دستور جلسه"جهان بینی 1و2" در تاریخ 98/02/23 با استادی همسفر 

خانم مریم و نگهبانی همسفر خانم آنتینا و دبیری همسفر خانم زهره راس 

ساعت 17:30 آغاز به کار نمود.

وقتی یک راهنما به همسفر می گوید مسافرت را رها کن و سفر خودت را شروع کن برای چیست؟ چون فقط اعتیاد ضدارزش نیست ما همسفران هم تخریب های زیادی داریم که زمان زیادی طول می کشد تا بتوانیم بندها را باز کنیم. 


هر انسانی برای پذیرش هر مسئولیتی ،ابتدا باید نگاهی به خود بیندازد و ببیند آیا ظرفیت ویا گنجایش آن کار را دارد یا خیر ؟در این باره نظر من این است که زمانی ما آماده انجام مسئولیتی می شویم که مسئولیت پذیر باشیم یا در مورد کاری که می خواهیم انجام بدهیم دانایی لازم را کسب کرده باشیم . یعنی در ما تغییراتی صورت گرفته باشد .حال ممکن است که این سوال برایمان پیش بیاید که در چه زمانی و چه عاملی باعث می شود که نگاهمان تغییرکند ؟و یا اصلا چرا باید تغییر کند ؟ به نظر من برای تغییر شرط لازم این است که به نحوه عملکردم در گذشته نگاهی بیاندازم و در حقیقت با خودم رو راست باشم و صادقانه به گذشته ام فکر کنم اگر این گونه رفتار کنم و نخواهم کارهایم را به هزار زبان توجیه کنم کم کم متوجه می شوم که چه جاهایی از کارهایم ایراد داشته است و یا اینکه کجاها درست عمل نکرده ام .و در اینجا تازه به این نتیجه می رسم که چیزی نمی دانستم و نمی دانم .و این پذیرفتن اینکه من چیزی نمی دانم یعنی من می خواهم تغییر کنم و بدانم . (اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی ) ولی اگر هنوز باورم این باشد که من می دانم تغییر هم در من امکان پذیر نیست .در اینجا فقط کافیه از خودم بپرسم :اگر من می دانستم و عملکردم هم درست بوده ،پس اینجا چه می کنم؟و چرا به این روز افتاده ام ؟ولی وقتی طرز فکرم نسبت به خودم عوض شود و بپذیرم که تغییر کنم آنوقت حرکتم برای کسب دانایی را آغاز می کنم .همانطور که میدانیم اجزای مثلث دانایی تشکیل شده از (تفکر،تجربه،آموزش) با ورود به کنگره ما آموزشهای لازم را می گیریم و به آنها فکر می کنیم وبعد آنها را تجربه می کنیم و همین تجربه کردن موجب افزایش ظرفیت در ما می شود .چون با دریافت آموزشها و تفکر نسبت به آنها به این درک و شناخت می رسیم که باید تجربه کنیم .خدمت کردن یکی از عوامل مهم در افزایش ظرفیت هر فرد و پذیرش مسئولیتهای بیشتر می باشد خدمتی که از روی شناخت و درک باشد باعث ایجاد افزایش ظرفیت هم می شود اما خدمتی که بدون شناخت و درک باشد موجب می شود که به مرور قبله خود را گم کنیم .ولی اگر آموزشهارادرست بگیریم به این نتیجه می رسیم که خدمت کردن باعث به دست آوردن حال خوش برای خودمان است و در دستور جلسه قبل هم داریم که کنگره نیازی به خدمت ما ندارد بلکه آن خود ما هستیم که با خدمت کردن به حال خوشی می رسیم . و یک نکته دیگری هم که موجب می شود ظرفیت و پذیرش مان افزایش نیابد این است که ما در حالت س باشیم و این مرحله درست زمانی پیش می آید که کسب دانایی ما متوقف شود و این حس به ما دست بدهد که دیگر نیازی به کسب دانایی نداریم و همه آموزشهای مربوط به سفر اول و دوم را گرفته ایم وهمه چیز را می دانیم و دیگر به سی دی گوش کردن وجزوه ها را مرور کردن و. نیازی نداریم وشروع کنیم از دیگر اعضای کنگره ایراد گرفتن و

اما وقتی که حضور در کنگره مستمر باشد به مرور متوجه می شویم که چه باید کرد و چه نباید کرد .وقتی به گذشته هم که نگاه می کنیم شاید بارها وبارها کارهایی را قبول کرده باشیم که این کارها با شکست همراه شده بود و حال می دانیم که آن شکستها به خاطر نداشتن ظرفیت و نبودن نقطه تحمل و به طور کل دانایی بوده است چون ما آن کارها را بدون داشتن شناخت و آگاهی و شاید به خاطر اینکه اگر انجام ندهم دیگران فکرمی کنند من کم آورده ام انجام می دادیم .واین باعث می شد که در بعضی وقتها همه چیز خراب می شد و ممکن بود زحمات دیگران را هم هدر بدهیم و کم کم ضعیف و ضعیف تر شویم و گوشه گیری هم به سراغمان بیاید و یکی از مهم ترین دلایل مصرف کننده شدن هم این می باشد  وقتی بدون شناخت و آگاهی و فقط برای رفع تکلیف و یا جلب توجه دیگران اقدام به کاری بکنیم به غیر این انتظاری نیست چون وقتی این کار را انجام می دادیم باعث می شد که خودمان را آدم مسئولیت نا پذیر ونا توان تصور کنیم وبه مرور از مسیرمان منحرف شویم و به سمت اعتیاد برویم . اما حالا باید خوشحال باشیم و خداوند را شاکر که به کنگره آمده ایم و آموزش می گیریم و آرام آرام تواناییهایمان را به یاد می آوریم و با کسب دانایی ظرفیت و گنجایش خودمان رابالا می بریم و بعد مسئولیتها را با دل و جان می پذیریم و امیدوارم در این راه دچار قبله گم کردن نشویم .


در درون انسان همواره دو نیرو در حال جنگ و نبرد هستند (عقل و نفس) و از بیرون تحت القائات خیر و شر قرار میگیرند و مسافر در سفر اول و دوم همواره سعی دارد تا در این جنگ پیروز گردد و دنیای درون و بیرون یعنی صور آشکار و پنهان هر دو تبدیل به یک شهر آباد گردند با فرمانبرداری و اطاعت از قوانین و فرامین خداوند تمامی وجود انسان راه خود را به سوی نیروی مافوق پیش گیرد .
اگر در جسم انسان و نحوۀ کارکرد دستگاههای حیاتی و سلولها کاوش کنیم خواهیم دید که تا چه اندازه دقیق ، بی نقص و هدفمند درحال انجام وظیفه هستند حتی بدون اینکه ما دخالتی در آن داشته باشیم گویی فرمان خود را از نیروی الهی میگیرند و توسط آن برنامه ریزی شده اند به همین دلیل است که میگوییم ذرات بوجود آورندۀ جسم ما ذراتی هستند الهی .ما باید الان به زندگی خود نگاه کنیم اگر در زندگی خود دچار مشکل ناامیدی ترس منیت هستیم و هنوز به حال خوش نرسیده ایم باید به درون خود سر بزنیم و ببینیم که علت ان چیست؟سابق در قدیما می گفتند درد در تو ودرمان نزد توست همه اتفاقات زندگی که برای ما پیش می ایید جهت رشد ما است ما باید به نیروی درون خود تک تک مشکلات را حل کنیم مثلا یک مصرف کننده با امدن به کنگره وشروع سفر خود هر 21 روز ازمقدار مواد مصرفی خود می گذرد وبعد از 11 ماه به حال خوش می رسد ویک همسفر نیز می ایید علم واگاهی خود را بالا برده واموزش می گیرد .در هر مرحله هم مسافر وهم همسفر می ایند با اموزش نیروهای بازدارنده را میشناسند وبا راهکارهای مثلث جهالت(ترس منیت ناامیدی)اشنا شده و با پارامتر زمان می تواند به تمامی مطالب درون وبرون خود پی ببرد وما زمانی که یک نور کوچک را در خود ومسافرمان دیدیم با حرکت در مسیر مستقیم میتوانیم پله های طرقی را طی کنیم .ما باید بدانیم که جهت رشد وترقی به این جهان امدیم با تفکر درست وراه درست به سعادت برسیم.

به نام قدرت مطلق الله



برداشت از وادی 8:با حرکت راه نمایان می شود
در قسمت های آغازین و پایانی این وادی اشاره به" پیمان" شده است؛این به نظر من نشانگر این است که مهمترین مسئله در مسیر زندگی عمل کردن به همین پیمان است تا پله پله به تکامل رسیم .با حرکت است که راه نمایان می شود اما کدام راه؟همه ی ما راهی را می رویم که روزی پیمانش را بسته ایم منتهی پیمان بارها و بارها نقض شده و راه بی راهه گشته،ارزش ،ضد ارزش شده و انسان کناهکار تر و مسیر حرکت گم ترو پیدا کردن دوباره ی همان مسیر کاری سخت تر.

همواره باید فرمان بردار بود باید فرامین قدرت مطلق را اجرا نمود؛انسان بر حسب داشتن قدرت اختیار کامل هم می تواند راه فسق و فجورو کینه. و هم راه تقوا و ارزش و محبت. را بپیماید،او بر اثر نقض فرمان به زمین هدایت شدتا عملاً اثبات نماید که چه قدر حاضر است از اشتباه خود برگردد و به مسیر ارزش آیدو باید مشخص شود که کدامیک در عمل و حرکت بر پیمان خود استوارتر هستیم.راه همان هست که زمانی از آن خارج گشته ایم باید ذره ذره و قدم به قدم وبرزن به برزن وگاه حتی شهر به شهر پیش رفت تا مسیر آشنا تر گردد.

در قسمتی از وادی آمده که درک ،آموزش و آگاهی در نقطه یا شما باقی می ماند این مرا به یاد این پیام می اندازد که "آن گاه که هر یادی جز خداوند در تو جاری شود همه یآن چه که از یاد برده ای به یاد خواهی اورد با عشق و محبتی محکم تر از هر نوع که باشد."

گاه پیمودن مسیر بسیار سخت است ؛مسیری که هزاران فراز و نشیب در دل آن است هنگامی که  حرکت می کنیم و اولین قدم را برمی داریم ذره ذره مسیر آشنا می شود و مناظر و مکان هایی را می بینیم که مطمئنیم جایی دیده ایم،افرادی در مسیرمان قرار می گیرند که آشنایند،گاه ما در پی چیز دیگری هستیم وقتی پیش می رویم می بینیم این آن چیزی نبوده که دنبالش بوده ایم و تازه یادمان می آید برای چه امده ایم و راه کدام است و معنا چیست؟مهم ترین مقوله در یافتن راه دوری از عمل ضد ارزش است  به بیان بهتر می توان گفت هرجا که از ارزش و در اصل خودمان (خود ما ارزش هستیم) دور شدیم این یعنی دوری از مسیر حرکت و پیمان است.برای همین است که در مقوله ی بازپرداخت بدهی اولین و مهمترین جبران باید نسبت به خودمان  باشد.و این جبران تخریب باید با تغییر در اندیشه و جهان بینی ما صورت گیرد تا تغییر در گفتار و کردار ما نیز صورت گیرد . و این تعادل و آموزش و خدمت سالم مرا در مسیر نگه می دارد و به نقطه ی قبلی همان جا که از آن انشعاب یافته ایم می رساند منتهی این عمل عظیم مستم حرکت می باشد چرا که با حرکت است که راه نمایان می شودو راه چیزی جز رفتن ِ مسیر پیش روی ما نیست و رفتن همین مسیر ما را برای عملی ساختن پیمان آماده می سازد حتی اگر خطا کنیم، برای عبور از مراحل مختلف و برای رهایی بایددل به خطر زد،دور ماندن از آتش و نسوختن هنر نیست باید آموخت چگونه آتش را مهار و از گرمای آن استفاده کرد،باید آموخت و خدمت کرد  چرا که همین راه و بی راه رفتن ها مرا تعالی می بخشد و به من می آموزد چگونه پله ام را عوض کنم و به پله بعدی بروم.


به نام خوبترین خوبها.امروز دوشنبه 1396/11/9 جلسه همسفران با استادی همسفر حدیث وحضور عزیزان همسفر با دستور جلسه "تحت نیروهای شیطانی" شروع به کار کرددر ابتدای جلسه کمک راهنمای محترم در مورد دستور جلسه عمومی که "سم زدایی" بود صحبت کرده و از دوستان همسفر خواسته شد اگر کسی تجربه ای دراین زمینه دارد بازگو نمایدهمسفر ساناز: یکبار به پیشنهاد فامیل خواستم مسافرم را در بیمارستان بستری کنم تا به اصطلاح ترک کند وقتی بیمارم را پذیرش کردند دکتر بیمارستان به من گفت که بعد ازاین سم زدایی ممکن است بیمارشما به حالت مقطعی هوشیاری خودرا از دست بدهد ومن هم این صحبت را که شنیدم گفتم : بیمار من الان یک معتاد است وبعد ازاین یک روانی تحویل من میدهند ومن هم از بستری کردنشان بعمل سم زدایی در بیمارستان صرفه نظر کرده بیمارم را برگرداندم.همسفر زهرا: درمورد آشنایی افراد لژیون با سم زدایی توضیح کوچکی دادند؛ همان طور که می دانیم متخصصین علم طب اعتقاد به سم زدایی دارندبرای ترک اعتیادوبدین صورت است کهفردرا در بیمارستان بستری کرده واورا بیهوش می کنند و عمل سم زدایی را با داروهایی شیمیایی انجام می دهند وهمچنین دارویی به فرد می دهند که گیرنده های مواد مخدر به صورت خنثی عمل می کنند،بدن شخص معتاد را یکدفعه از مواد خالی کرده و شوک عجیبی به بدن وی وارد می کنند.آنهایی که معتقدند مواد مخدر سم است ابتدا وقتی دارویی بیش از حد مجاز استفاده شود می تواند مثل یک سم برای فرد کشنده باشد ولی وقتی کسی معتادشد بدن او به مواد عادت کرده پرمصرف مواد اورابه تعادل می رساند، پس نمی توان مواد مخدر راسم تلقی کرد وبرای درمان آن سم زدایی نمود و چه بسا افرادی که در سم زدایی جان خود را ازدست داده اند.برای درمان بایدمدت زمان درمان درنظر گرفته شود تاسیستم تولید کننده مواد شبه افیونی بدن راه اندازی شود مانند مدل درمان کنگره60.آیا جیزی به عنوان نیروی شیطانی وجوددارد؟؟بلهنیروهای شیطانی هم به صورت فیزیکی وهم به صورت متافیزیکی وجوددارد.همسفر آرزو: همه افرادی که مارابه سوی منفی ها سوق می دهند یا راه منفی را بازمی کنند اینها شیطان های فیزیکی هستند و اما آن جایی که در ذهن خودم به منفی ها فکر می کنم این شیطان متافیزیکی استهمسفر حدیث: آوردن شیطان هم هدفمند بوده است چون انسان دارای اختیار هست می تواند خوبی را انتخاب کند یا بدی را، عشق را یا نفرت را،حقیقت یا دروغ را،پس اگر خودم راه غیر مستقیم را انتخاب کردم اینجا تحت نیروهای شیطانی درونم بوده ام.همسفر مریم: درمورد خمر گفتند؛ افرادی که مشروب می نوشند و مست می شوند، حرکات موزون انجام می دهند یا بیش از حد می خندند به این دلیل است که یک پوشش روی تفکر انسان را می گیرد وکلمه خمر در عربی پوشش وحجاب معنی شده است.همسفر حدیث: گاهی یک صفت راانقدر تکرار می کنیم که از جنس خودمان می شود ودیگر مااحساس نمیکنیم که این صفترا داریم، مثلا یک صفت ضدارزشی مانند غیبت را وقتی تکرار می کنیم به آن عادت می کنیم و نتیجه ای که برای ما دارد این است که حال خوشی نداریم و شاید فکر کنیم من کار بدی انجامنداده ام پس چرا حال من خوش نیست واگر بخاهیم حالمان خوب شود ابتدا بایدبشناسیم که کدام قسمت من مشکل داردووقتی قسمت مشکل را بشناسم مرحله خیلی بزرگی را پشت سر گذاشته ایم وبعدازآن باید با آموزش گرفتن مقدار ضدارزش هاراکم کنیم تا بتوانیم آنهارا حذف کنیمهمسفر مریم: وقتی که من کار ضدارزشی راانجام می دهم خیلی از مواقع دانایی دارم که کاری که انجام می دهم ضدارزش است اما موضوع مهم این است که دانایی من به دانایی موثر تبدیل نشده استهمسفر حدیث: ما هم ملک روح داریم وهم ملک جن. انسان الاختیار خود می تواند ملک خودراانتخاب کند.اگر به اشتباهات اصرار کنیم وصفت های بدی را در خود پرورش دهیم صفت جن راانتخاب کرده ایم و اگر خوبیهارا پروش دهیم صفت ملک راانتخاب کرده ایمبرای مثال قبل آمدن به کنگره منخیلی سراغ رمال و ددعانویس می رفتم ولی اززمانی که به کنگره می آیم به هیچ وجه سراغ این گونه موارد نمی روم، آنها اکر می توانستند کاری انجام دهند پس نبایدفرزندشان در خانه مریض شود یاباید بهترین چیزهارابرای خودشان فراهم کننددرصورتی که زندگی بی سروسامانی دارند.من اکر حال خوبی داشته باشم همه قسمت های زندگیم سر جایش است. زندگی خوب،مرتب،غذای عالی وواگر حال من بد باشد به عنوان مادرخانه هیچ چیز سرجایش نمی مانددر هر موقعیتی که باشیم ممکن است تحت نیروهای شیطانی قرار بگیریم مثلا در کنگره تحت نیروهای شیطانی بودن مخصوص سفراولی ها نیست و هرفردی ممکن است برایش اتفاق بیفتد حتی مرزبان،دیده بان، کمک راهنما و همسفر حدیث: بعداز هر مرحله که آموزش می گیریم وعلم وآگاهی ما بالا می رود مکثی صورت میگیرد و امتحان الهی از ما گرفته می شود که آیا این علم وآگاهی برای ما کاربردی شده یا خیر؟در این قسمت 2نکته مهم بیان شد: هرچه کنی به خود کنی. گرهمه نیک وبدکنی.همسفر فاطمه: اگر من کار خوبی انجام دهم تأثیر آن به زندگی من برخواهد گشت ومن دوست دارم فرزندانم نیکی کردن به دیگران را ببینند.همسفر وحیده: قبلا اگر برای کسی کاری انجام می دادم منتظر بودم بعدش حتما برایم جبران کند واگر جبران نمیشد حالم خیلی بدبود چون همش در انتظاربودم اما بعد ازاینکه دیدگاهم را تغییردادم حال بهتری دارم ومنتظر نیستم کسی برایم جبران کند واگر کاری از دستم بربیاید انجام می دهم وایمان دارم جواب در جایی در زندگی من داده می شود.همسفر حدیث: اکر به کسی خدمت کنید وآن فرد جواب خوبی شمارابابدی بدهد مهم نیست،مهم این است که آخر یکجایی جواب این محبت به‌شما برخواهد گشتنکته دیگر اینکه اکر جایی چیزی را بلد نیستیم با صراحت بگوییم بلد نیستیم مثلا اگر راهنما هستیم چیزی را بلد نیستیم با صراحت بگوییم وگرنه به جای خدمت، خیانت کرده ایم،مثل این می ماند که کمک راهنمای فردی داروی اورا زیاد بنویسد بخواهد اضافه آن رابرای خودش بردارد این یک خیانت است نه خدمتهمسفر مریم: خوبیهای ما چه خوب و چه بد به خودمان بر میگردد ودر آخر خواهیم مرد پس جایی برای استرس نیست وهمه چیز گذراخواهد بود. روی هدف خود سرمایه گذاری کنید یعنی نیروهای مخرب را بشناسید وبا آموزش از آنها جدا شوید.همسفر ساناز: هربلایی سرمان می آید خودمان آن را مهیاکرده ایمهمسفر بهار: خودمان بگوییم که تحت نیروهای شیطانی راه غیرمستقیم راانتخاب کرده ایم واگر خربزه خوردیم پای لرزش هم بنشینیم.بگوییم مقصر خودم بودم وباید پذیرفت وناامید نشد که ناامیدی ازشیطان است.همسفر آرزو: همیشه فکر کنیم جلوی یک کوه ایستاده ایم و انعکاس صدای خودمان را خواهیم شنیدخوبی با خوبی و بدی با بدی جواب داده خواهد شددر انتهای جلسه صحبت همسفر حدیث: دراین سی دی گفته شده که تلاشت رابکن امانه به هر قیمتی وبا چشم وهم چشمی زندگی خودرا ازبین نبرید اماازتلاش وکوشش دست نکشید زیرا شما لایق بهترین ها هستید امابرای بدست آوردن یک سری چیزها هر قیمتی را پرداخت نکنید!!!!پایان.
به نام قدرت مطلق اللهامروز دوشنبه1396/11/2جلسه خصوصی همسفران بااستادی همسفر حدیث وحضور بانوان همسفر با دستور جلسه "بازی پازل" آغاز به کار نمود.درابتدای جلسه همسفر بانو حدیث درمورد کمک به ساختمان محمدیه صحبت کردند وبعد از آن دوستان ازروی نوشته سی دی. بازی پازل خواندند نظرات خود را بیان نمودند.همسفر مریم: برای رسیدن به خواسته ای مانند رهایی باید 3پارامتر به انجام برسد:خواست،تقدیر ودرمان الهی.من از خودم مثال میزنم،شاید برای اینکه من مسافرم به رهایی برسیم باید نامه اعمال من صفر گردد تا به رهایی برسم.همسفر حدیث نیز با مثالی موضوع خواست وفرمان را باز کردند؛ مثلا اگر من ی می کنم واز امروز تصمیم گرفتم که دیگر ی نکنم این دلیل براین نمی شود که از فردا من انسان خوشبختی باید باشم چون تاالان من خسارت زیادی وارد کرده ام و از الان باید جبران خسارت کنم وشایدمورد امتحان قرار بگیرم ودرجایی حتی به من سختی وارد شود تاببینم می توانم ازاین وادی خلاص شوم تا حسابم صفر شود تا بعد به خواسته ام برسم.اما هرکس باید درراستای رسیدن به هدفش تلاش کند ، اضلاع مثلث :خواست ،تقدیر،تفکرات که باید باهم رشد کنند تا من به خواسته خود برسم.همسفر مریم:گاهی به گذشته خود که نگاه می کنیم میبینیم که انسان بدی نبودیم اما شاید من در بعد منفی یعنی قبل ازاین جهان هستی یک پیشینه ای داشته ام که الان برای آن باید جبران خسارت کنم.همسفر آرزو: بازی پازل از قطعات مختلف تشکیل شده که زندگی ماهم مانند پازل است،رفتارمان،وضعیت معیشتیمان،اینها ققطعات پازل هستند که باید درست در کنارهم قرار بگیرندتا زندگی من درست به انجام برسد، برای مثال برای رهایی مسافرم، رفتار وزندگی من باید طوری باشد تا قطعات پازل در کنارهم چیده شود ومسافرم به رهایی برسد.امااگر درراستای تلاشی که انجام می دهم خللی در گوشه ای از کارم وجودداشته باشد که ازآن آگاهی نداشته باشم ممکن است در کارمن وقفه ایجاد کند وفرمان رهایی صادر نشوداما نباید از تلاشم دست بردارم و باید به تلاشم ادامه دهم آموزش های کنگره را ادامه دهم تا کم وکاستی خودراجبران کنم.همسفر بهار:برای رسیدن به تکامل یک سری تغییر وتحول لازم است، مثال جوانه گیاهی که یک سری تغییرات در آن اتفاق می افتد تا به تکامل برسد،انسان نیز همین طور است،حتی برای بافتن قالی همین گونه است که باید گره ها دانه دانه اتفاق بیفتد تا قالی کامل شود.برای رسیدن به رهایی یک نفر در کنگره باید یک سری اتفاقات بیفتد تا به رهایی رسید.فرق است بین شخصی که به کنگره می آید و بدون غر تکالیفش راانجام می دهد و شخصی که غر می زند وهرروز ایراد می گیرد.همسفر سمیه: زمانی که نطفه یک انسان بسته می شود 9ماه زمان برای تکامل لازم است و همین طور جوانه گندم را برای سبزه تهیه می کنیم باید مراحلی طی شود تا سبزه گردد،مانیز وقتی به کنگره می آییم و آموزش می گیریم باارزش تر می شویم چون نگاه ما وطرز تفکرمان بهتر می شود رفتارهای غلط مااصلاح می گرددوهرچه روی خودمان کار کنیم محکمتر می شویم.همسفر مریم: برای رسیدن به خواسته باید زمان لازم سپری شود وتلاش لازم هم انجام شود تا آن خواسته بدست بیاید.همسفر مریم:زمانی که تصادف می کنیم و شایدیک نفر دراین تصادف کشته شود وما می خواهیم که ماراببخشند، بلکه شاید ببخشند وقتل عمد نباشد ولی قانون می گوید که ماباید دیه بدهیم واین همان تاوانی است که ماباید در مقابل اشتباهاتی که کهانجام داده ایم پرداخت کنیم،برای توبه کردن وگناه نکردن هم باید برادری خودمان را با نیروهای الهی ثابت کنیم تاتوبه ما قبول شود.همسفر پروانه: باید ضد ارزشهای خودرا کم کم از دست بدهیم مثلا تا قبل از آمدنم به کنگره نمی دانستم که بعضی از دلایلی که ممکن است فرزندم وارد اعتیاد شده شاید به من ربط داشته است وتابه کلاس های کنگره می آیم این ربط را متوجه شده و هم امید بیشتری پیدا کرده ام و هم اینکه سعی بیشتری می کنم تا اشکالات خودرا بشناسم و آنهارا برطرف کنمهمسفر ساناز: در کنگره همه ما مثل همیم وهمه مشکلاتی شبیه هم داریم یاداشتیم وبرای اینکه به رهایی برسیم نمی توانیم بهانه درست کنیم که اگر دیگران هم مشکلات مرا داشتند قطعا نمی توانستند به رهایی برسند،اینجا همه مشکل دارند، کمک راهنما هم روزی مشکلات مارا داشته است و او واقف است که چه مشکلاتی در زندگی یک سفر اولی وجود دارد،کنگره محل درمان است و مسائل ومشکلات ما به کنگره ربط ندارد مانند زمانی که کسی پایش شکسته وبه دکتر می رود،دکتر تنها پای اورا گچ می گیرد و به او ربطی ندارد که پول دارد یاندارد!بیکار است یا نیست!در کنگره رابط خانوادگی منع شده است چون بعضی روابط ومعاملات باعث بدنامی کنگره می شودهمسفر حدیث: هرکس در کنگره مشکلات خاص خودرادارداما ما باید کتاب زندگی را زیبا بنویسیم بعد از اینکه رهایی گرفتم باید بدانم که می خواهم چه کاری انجام دهم وازاین به بعد مهم است که زندگیمان را با آگاهی ودرایت ودانایی بنویسیمدرابتدا که به کنگره می آآییم بزرگترین مشکل ما اعتیاد است اما وقتی به کنگره می آییم می بینیم که کوچکترین مشکل ما اعتیاد است و ازاین به بعد چطور به زندگی نگاه کنیم و چطور با مشکلات برخورد کنیم تا بتوانیم یک زندگی ایده آل بسازیم وخوب زندگی کنیم تا وقتی ازاین دنیا رفتیم یک خوبی از ما به یادگار بماند.ختم جلسه.
به نام یزدان پاک

برداشتی از سی دی پیدا کردن کلید



نت های موسیقی هفت عدد هستند و هر نت بهتنهایی فاقد ارزش است و تنها زمانی دارای ارزش می شود که در کنار بقیه نت ها باشد.زمانی می توان برای یک سفر اولی کاری انجام داد که با دیگر سفر اولی ها باشد و درکنار آن سفر دومی و راهنما باشد ، آنها هر کدام یک نت هستند.



به نام مهربان بی همتا

دوشنبه مورخ26 بهمن ماه 1398  کارگاه آموزشی مجازی لژیون نهم به استادی خانم حدیث و دبیری همسفر هستیخلاصه سی دی عشق و ایمان 2 با حضور همسفران عزیز در ساعت 15:00آغاز به کار نمود.


باور داشتن و ایمان داشتن مثل عقابی میمونه که تشبیه ایمان وباور مثل دو بال پرواز برای انسان هستش 
 واگر بخواهیم تو زندگیمون مثل عقاب باشیم قوی و تیزبین ، پرقدرت ، پرشتاب باید ایمان و  باورمون قوی باشه



ا


یمان، تجلی نور خداوند در انسان است. روح خداوند در ما دمیده شده و همه ما جزئی از خداوند هستیم. خداوند مثل خورشید نورش را به همه جا می‌تاباند و به فکر باز پس گرفتن هم نیست.تجلی نور خداوند در انسان یعنی صفات خداوند در انسان متجلی می‌شود.
کسی که ایمان دارد یعنی تجلی صفات خداوند در انسان؛ خداوند بخشنده است و کسی که ایمان دارد بخشنده است؛ خداوند مهربان است و کسی که ایمان دارد مهربان است؛ خداوند الیم است و کسی که ایمان دارد الیم است؛ خداوند تواناست و کسی که ایمان دارد تواناست؛
صفات خداوند در انسان نهفته شده که برای خداوند مثل اقیانوس است که حدی هم ندارد اما برای انسان مثل یک قطره است که یک حدی دارد.
ایمان یعنی اعتقاد داشتن به خودش، به انسان‌ها، به خانواده، به جوامع بشری، به حیات، به راستی، درستی، صداقت، مهر، محبت.

سیستم هستی و الهی به این صورت است که کسی در سیستم هستی در حرکت است مثل یک آب زلال است و تمام مراتع و بوستان‌ها از این رودخانه آب بر می‌دارند و به انسان‌ها و حیوانات حیات می‌دهد و از آبش کم نمی‌شود و همیشه پر آب تر، زلال تر و شفاف تر و نیرومندتر هستند چون می‌دهد. انسانی که نمی‌دهد مثل یک برکه یا یک استخر یا حتی یک دریاچه است که تکان نمی‌خورد. وقتی آب ثابت بود، لجن می‌شود.
ایمان فقط این نیست که شما سفره بیندازید و دعا کنید. ایمان آن چیزی است که شما از عصاره جانتان بدهید. کسی که ایمان داشته باشد تمام خوبی‌ها و زیبایی‌هایی که در وجودش هست را سعی می‌کند به بقیه انسان‌ها بدهد. اگر عصاره جانش را بدهد، مرتب پرتر می‌شود. کسی که عصاره جانش را داد، ایمان دارد و عاشق است و همیشه ظرفش پر است و پرتر می‌شود. در هستی نمی توانی جوری باشی که ندهی و بگیری. کسی نمی‌تواند بگوید من ایمان دارم ولی از عصاره جانم و مالم نمی دهم، حتی اگر بنشیند هزار رکعت نماز بخواند یا بالاترین عبادت‌ها را انجام بدهد.


عبادت به جز خدمت خلق نیست               به تسبیح و سجاده و دلق نیست


وقتی از عصاره جانش نمی‌دهد و از مالش نمی‌دهد، حالش خراب می‌شود. یک دوستی می‌گفت ریشه تمام بیماری‌ها از بی‌ایمانی است. همه چیز را برای خودش می‌خواهد و برای خانواده خودش می‌خواهد. اگر سیب سرخی بود برای خودش یا خانواده‌اش می‌خواهد. اگر سیب گندیده‌ای بود، سیب گندیده را مثلاً به دوستش در راه خدا می‌دهد!
کسی که ایمان داشته باشد، وارد عمل بشود، قضیه خیلی فرق می‌کند؛ در حرف ایمان ما از همه بالاتر است!
وقتی از صراط مستقیم خارج شدیم به مرحله‌ای می‌رسیم که دست به طلا بزنیم، خاکستر می‌شود.کسانی که ایمان دارند کمتر مریض می‌شوند؛ خداوند را قبول دارند و توکل می‌کنند. کسانی که ایمان ندارند، خیال می‌کنند توکل می‌کنند.
سیستم خلقت طوری است که باید دوست داشته باشی تا دوستت داشته باشند؛ باید بدهی تا بدهند؛ شما نکاشته نمی توانی درو بکنی. یکی از بدبختی‌های انسان‌ها این است که نکاشته می‌خواهند درو بکنند و هیچ بذری را نکاشتند و می‌خواهند درو کنند. یک چیزی را باید بکاری. حالا اگر حنزل کاشتی، حنزل بر می‌داری؛ اگر زهرمار بکاری، همان را بر می‌داری. یک موقع هیچ‌چیزی نمی کاری، قطعاً هیچ‌چیزی برداشت نخواهی کرد. یک زمین‌داری 20 هکتار و هیچ‌چیز در آن نمی کاری؛ بغلیت می کارد و او که کاشت از یک تخم، 70 تخم برداشت می‌کند. یک دانه گردو زیرزمین می کارد و چندین سال نگهداری می‌کند و بعد سالی 50 هزار گردو به او می‌دهد. او هم که نکاشته هیچ‌چیزی نیست فقط ممکن است در مزرعه‌اش یک سری بوته و خار باشد.کسی ایمان دارد که می کارد.
اگر در قسمت ایمان، آمدی کاشتی به حساب برداشت محصول، به تو محصول نمی‌دهد؛ یعنی من این 10 تومان را کمک می‌کنم که 100 تومان به من کمک بشود؛ یا این کار را انجام دادی برای تفاخر؛ جواب نمی‌دهد. این قضیه باید بلاعوض باشداگر بلاعوض باشد، آن موقع جواب می‌دهد. وقتی از عصاره جانت، فکرت، اندیشه‌ات، پولت، برای اینکه انسان‌های دیگر را خوشحال کنی و مشکلشان حل بشود، دادی ولی انتظار برگشتش را نداشتی، آن موقع به تو محصول می‌دهد. یعنی تو خدماتت را انجام بدهی و انتظار برگشتش را نداشتی. پس این شعبده هم در آن هستبرای همین می‌گویند عشق بلاعوض. ایمان کسی دارد که کاری انجام می‌دهد بلاعوض است و انتظار ندارد.
ایمان از امنیت می‌آید و کسانی که ایمان دارند در آسایش و امنیت هستند.
کسی که ایمان داشته باشد می‌داند که یک حکمتی هم هست، یک توکلی هم هست، یک رضایی هم هست. کارش را می‌کند و می‌گوید خدا کریم است و فعلاً که داریم می‌خوریم و می‌گوید:

خدا گر زحکمت ببند دری               ز رحمت گشاید در دیگری


باز هم برایش وجود دارد. پس آن‌هایی که ایمان ندارند همه چیز در اختیارشان هست و استفاده می‌کنند ولی تردید و شک دارند و به صورتی خودش را بروز می‌دهد مثل انواع و اقسام بیماری‌ها؛ مثل انواع سرطان‌ها؛ چون تکیه‌گاهی ندارد و آرمانی ندارد و یک پشتوانه ندارد و مثل کسی است که در دریایی دارد غرق می‌شود و جایگاهی ندارد.
درون تو و افکار تو و اندیشه تو است که این‌ها را به وجود می‌آورد. می توانی زاویه دیدت را عوض کنی. صد دفعه    می روی به دیوار بسته می‌خوری، این را عوض کن.
در مقابل خدماتی که به شما می‌شود، شما چه کارکردید؟
باید یک چیزی بکارید تا برداشت کنید. نمی‌کارید، برداشت



حضور دستیار دیدبان محترم کنگره60، همسفر مرجان در نمایندگی میرداماد اصفهان، سعادتی شد تا گفت‌و‌گوی صمیمانه‌ای با ایشان داشته باشیم؛ توجه شما بزرگواران را به این مصاحبه جلب می نماییم.

چگونه یک سفر اولی می‌تواند از تر سهایش عبور کند؟

این البته طبیعی است که یک سفر اولی ترس داشته باشد. برای همه شاید این تر سها وجود داشته. چیزی که مهم است این است که باید ریشه این ترس پیدا شود. یکی از آن‌ها ممکن است به خاطر تجربه‌های گذشته باشد. چون قبلاً درمان اعتیاد را تجربه نکرده‌اند به این قضیه باور ندارند. به نظرم باید خودشان را به دست موج بسپارند و فرمان‌بردار باشند. چون این ترس بازدارنده است و نتیجه‌ای از آن عاید نمی‌شود به‌جز ماندن و دست‌وپا زدن. در درجه دوم این تر سها ممکن است ریشه در خشم و نفرت  آن‌ها داشته باشد. همان‌طور که آقای امین می‌فرمایند در این مورد باید از طریق آموزش‌های جهان‌بینی آن‌ها را حل کرد


به نظر شما استارت کار در جهان‌بینی چیست؟

به نظر من "توجه" است. هرلحظه و در هر عملی که انجام می‌دهیم بدانیم داریم چه می‌کنیم، با چه حسی انجام می‌دهیم، برای چه انجام می‌دهیم؟ ریشه‌ها و گره‌ها را پیدا کنیم و بر اساس آنچه در جهان‌بینی آموختیم حرکت کنیم.

من به‌عنوان راهنما چگونه می‌توانم جرقه خدمت و محبت بلاعوض را در رهجو ایجاد کنم؟

به نظر من راهنما نباید در این راستا فعالیتی انجام بدهد. تنها کافی است خدمتی را که در حال انجام است به‌درستی انجام بدهد. آقای امین می‌فرمایند اگر بر اساس خواسته‌های معقولمان خدمت کنیم اعتمادبه‌نفس، آرامش و سازندگی و برکت به وجود می‌آید. و به نظرم همه این‌ها موج و انرژی خوبی دارد که خواه‌ناخواه به رهجو منتقل می‌شود و کار خودش را انجام می‌دهد. اگر بخواهیم رهجو را به‌زور تشویق به خدمت بکنیم همان رهجو می‌شود خدمتگزاری که نسل بدی را در آینده تربیت خواهد کرد. همه‌چیز به کیفیت حس در کاری که انجام می‌دهیم دارد و با تمام خصوصیاتش قابل‌انتقال هست. هر کس نیاز داشته باشد به آن خدمت حس ما را دریافت می‌کند.

در این دورانی که در کنگره خدمت کرده‌اید آیا چالشی به‌غیراز اعتیاد را تجربه کرده‌اید؟ با این مشکل چگونه برخورد کرده‌اید؟

بله خیلی زیاد. به قول فرمایش آقای مهندس زندگی بدون مشکل وجود ندارد. تمام تلاشم بر این بوده که ازآنچه از اساتیدم یاد گرفته‌ام و در منابع آموزشی هست استفاده کنم. بیشترین تمرکزم را هم بر روی وادی اول گذاشته‌ام.

لطفاً از حس و حال درونی‌تان در مورد تجلیل رهجویتان برایمان بگویید.

من خیلی به خانم مریم تبریک می‌گویم و امیدوارم از تمام آنچه را که در طول دوره خدمت کمک راهنمایی‌شان آموختند مراقبت کنند و به عمل به آن‌ها ادامه بدهند. بسیار زیباست که در کنگره انسان‌هایی را می‌بینیم که خدمتگزارند و فقط به فکر آبادی کشتزار خودشان نیستند. و بسیار خوشحالم که امروز خانم مریم را در زمره خدمتگزارانی می‌بینم که فقط مصرف‌کننده نبوده‌اند و رهجویان خدمتگزار هم تربیت‌کرده‌اند و از خودشان نشانی به‌جا گذاشته‌اند.

از شما و همه اعضا این نمایندگی سپاسگزارم و خوشحالم که توفیق داشتم در خدمت شما باشم.

 
از دستیار دیدبان محترم سرکارخانم مرجان عزیز بی‌نهایت سپاسگزارم که وقت باارزش خودشان را در اختیار ما گذاشتند. بهترین هارا برای این بزرگوار آرزومندیم



به نام او سکوت قلم وبغض گلو را شکستن چه زیباست 

نامه ای از طرف اعضای یون هشتم 

من بر دستی بوسه می زنم که گرمای عشقش کالبد یخ زده ام را به زندگی دعوت کرد من بر ان شانه ای تکیه می کنم که درخشندگی اش رااز ماه وسعتش را از دریا و استواریش را از کوه اموخته باشد.
راهنمای خستگی ناپذیرم چند روزی است بغض کهنه ای مهمان گلویم شده است وگذشته همانند یک فیلم از جلوی چشمانم رد می شود به قلم وکاغذ پناه می برم خواستم از تو بنویسم ام خزانه وازه ها را در وصف تو اندک دیدم.
با اینکه چند سالی بیش نیست که شما را می شناسم اما ماک قلبمان شدی راهنمای خوبم اسمت چهار حرف داره اما رسم و مرامت حرف نداره چرا که اغوشت پناه امن گریه ها وبغض هایم بود .برای من نفس مسیحایی وجذبه نگاهت مرا از خواب عمیق غفلت بیدار کرد.داشتی تن مرده ویخ زده ام را جان تازه بخشیدی دستانم را گرفتی با اینکه من قدرت نداشتم روی پاهایم بایستم مرا راه رفتن اموختی ومسیر درست را نشان دادی برای من ید ابراهیمی داشتی همان طور که خلیل خدا اتش نمرود را گلستامن کرد زندگی اتش گرفته ام را که مسافرم را به کام مرگ می برد به گلستان تبدیل کردی چگونه می توانم نگویم وننویسم مگر خودت به ما یاد ندادی که اگر قدر داشته هایمان را ندانیم از ما گرفته خواهد شد همان طور که مولای متقیان علی فرمودکسی که به من کلمه ای بیاموزد مرا بنده ی خود کرده است پس چگونه در مقابل شما که به ما زندگی دادی تعظیم نکنیم واما امروز 14-11-1398 خانم زهره عزیزم می بینید که درختی که کاشتید اینک میوه داده است وعشقی که در دلها یخ زده ی ما کاشتید اکنون باردار شده وشعاع اضافه کرده است.همه ما تمام قد در مقابل عظمت شما سر تعظیم فرو می اوریم وبرایتان ارزوی بهترین ها را داریم.



جلسه دوم از دور بیست و یکم کارگاه‌های آموزشی هم‌سفران نمایندگی شیخ بهایی با استادی هم‌سفر مهین و نگهبانی هم‌سفر الهام و دبیری هم‌سفر مهری با دستور OT » و تقدیر و تشکر از کمک راهنما هم‌سفر زهره» روز دوشنبه 14 بهمن‌ماه 1398 ساعت 15 برگزار شد.

در این کارگاه آموزشی مراسم تقدیر و تشکر از کمک راهنمای محترم همسفر زهره برگزارشد. استادمحترم خانم مهین فرمودند: خداوند توفیق خدمت به انسان‌ها را به هرکسی عطا نمی‌کند اگر توانستیم امروز دست کسی را بگیریم، اگر توانستیم غمی از دل کسی برداریم، اگر توانستیم باری از روی دوش کسی برداریم، این خدمات خیلی ارزشمند است.

ادامه مطلب

بهنام مهربان بی همتا

دوشنبه مورخ 7بهمن ماه 1398 به استادی کمک راهنما حدیث و دبیری همسفر هستی  کارگاه آموزشیخلاصه سی دی پای شکسته با حضور همسفران عزیز دیگر راس ساعت 16:30 آغاز به کارنمود.



پایان هرنقطه سرآغاز خط دیگری است تا وقتی تغییر ایجاد نشه هیچ فرقی تو زندگیتون نمی کنیدتا زمانی که من تغییری نکنم رهجوهام تغییری نمی کنند تا زمانی که من تغییرنکنم  رفتارم با مسافرم تغییر نمیکنه هیچچیزی در هستی بدون تغییر ، تبدیل، ترخیص صورت نمیگیره تا زمانی که شرایط به همینمنواله حال دلمان خوب نمیشه




به نام آفرینش بی همتا

روز پنج شنبه 98/10/12 اولین سال رهایی 

مسافر محترم مهدی و همسفر عزیز هانیه

را با شور و شکوه فراوان جشن می گیریم.

تا خدا هست،

هیچ لحظه ای آنقدر سخت

نمیشود که نشود تحملش کرد!

شدنی ها را انجام ده و

تمام نشدنی هایت را به 

خدا بسپار.                                 


به نام هستی بخش یکتا الله

"یازدهمین" جلسه از دور "شانزدهم" سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی میرداماد روزهای پنجشنبه به تاریخ"دوم آبان ماه 1398" با استادی ایجنت محترم مسافر "احسان" و نگهبانی مسافر "رضا" و دبیری مسافر"محسن" با دستورجلسه "D.sap" ،همچنین تولد یکسال رهائی مرزبان محترم مسافر "مجید " راس ساعت هفده آغاز به کار نمود .


جناب مهندس می‌فرمایند:من همان‌قدر که به اوتی و روش دی اس تی معتقد هستم ،همان مقدار هم به شربت دی سپ معتقد هستم


جشن اولین سال رهایی مجید عزیز،مرزبان محترم،که یکی از مردان خدا است چون کسی که خدمت به مخلوقات خدا می‌کند مرد خدا است

ادامه مطلب

به نام قدرت مطلق الله

کارگاه آموزش لژیون نهم با استادی همسفر حدیث و دبیرمجازی همسفرمرضیه خلاصه سی دی دو راهی با حضورهمسفران عزیزآغاز به کار نمود.

سرما و یخبندان نماد همسفران و مسافرهایی هست  چون دو راهی هست ، جاده ای لغزنده هست و سرمای 60درجه زیر صفر هست .


به نام مهربان بی همتا

کارگاه آموزشی مجازی لژیون نهم با استادی همسفر حدیث و دبیری مجازی همسفر مرضیه خلاصه سی دی کاروان با حضور همسفران عزیز دیگر آغاز کار به نمود.

 

مرگ پایان زندگی نیست چون جاری هستیم از جایی انشعاب یافته ایم و سپس به همانجا انشعاب پیدا میکنیم . وقتی این رو می آموزیم یعنی نتیجه تک تک عملکردهای ما به خودمون برمیگرده  پس شادباشید  ولبخند رو همه جا پخش کنید و انسان مثمرثمری باشید.


آخرین جستجو ها

سامان مقاله Brandy's collection disgcarcentcal nannagagu travorocda misnesoder امور سهامداران freakrodlandli Jack's life mamerownbo